التسلیم ۶۴
موضوع : طعن حافظ و جلال الدین رومی به گریه بر اباعبداللله الحسین علیه السلام و همراهی آن دو با بنی امیه!! (در نکته زیر هاشم حداد نیز با آنان همراهی میکند و داستانش در روح مجرد ثبت گردیده است.)
جلال الدین ملای رومی مولف مثنوی را نه میتوان شیعه و نه میتوان سنی نامید. وی اهل تصوف بلکه از بنی امیه بود.
روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا
شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعرههاشان میرود در ویل و وشت
پر همیگردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید
روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد
قصد جست و جوی آن هیهای کرد
پرس پرسان میشد اندر افتقاد
چیست این غم بر که این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد که بمرد
این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او و القاب او شرحم دهید
که غریبم من شما اهل دهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او
تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرم
تا ازینجا برگ و لالنگی برم
آن یکی گفتش که هی دیوانهای
تو نهای شیعه عدوی خانهای
روز عاشورا نمیدانی که هست
ماتم جانی که از قرنی بهست
پیش مؤمن کی بود این غصه خوار
قدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاکروح
شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح
گفت آری لیک کو دور یزید
کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید
گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چونک ایشان خسرو دین بودهاند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند
روز ملکست و گش و شاهنشهی
گر تو یک ذره ازیشان آگهی
ور نهای آگه برو بر خود گری
زانک در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمیبیند جز این خاک کهن
ور همیبیند چرا نبود دلیر
پشتدار و جانسپار و چشمسیر
در رخت کو از می دین فرخی
گر بدیدی بحر کو کف سخی
آنک جو دید آب را نکند دریغ
خاصه آن کو دید آن دریا و میغ
این شعر می خواهد بگوید که چون در هر دوری ولیی قائم است پس باید دنبال ولی(یعنی صوفی) حی و حاضر بگردید و گریه کردن برای امام حسین علیه السلام بیهوده است. نکته دیگر شعر فوق این است که یک متصوف، امام حی و حاضر را حتی از نسل عمر ملعون هم جایز می داند و ما قبلا شعرش را در همین وبلاگ قرار داده ایم. اصولا اهل سنت امام زمان را متحصر در ۱۲ نفر نمی دانند و معتقدند در هر صد سال یک خلیفه می آید و می رود مانند ابوبکر بغدادی!!! (اره بی سوادهای منافق. این طوریه. مردم رو خر فرض نکنید )
در پاسخ می گوییم البته که در هر دوره ای ولیی قائم است اما تعداد امامان منحصر در دوازده نفر است به تعداد ماه های سال: ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهرا... و در ضمن انها صوفی نیستند بلکه ضد تصوفند.
و البته این باعث نمیشود که امام حسین علیه السلام را مرده فرض کنیم: و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
پس خلاصه این که گریه کردن بر اباعبدالله الحسین علیه السلام هیچ منافاتی با این ندارد که باید به دنبال امام حی و حاضر باشیم. و دیگر لازم نیست روایاتی که دال بر اهمیت گریه بر مولای مظلوم است را ذکر کنم چون که معروف هستند اصلا یک قطره اشک بر مصیبت مولا، آتش جهنم را خاموش میکند.
حالا میماند یک نکته دیگر:
کدام شاسگولی گفت که صاحب مثنوی، تقیه می کرده؟ این شعر نشان میدهد که وی به شدت طرفدار بنی امیه و مخالف گریه است. در زیارت عاشورا می خوانیم که تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکبال اللعین بن اللعین...
یعنی بنی امیه این روز عاشورا را تبرک و شادی می کنند.
ابن عربی نیز در جایی توصیه به ثواب روزه عاشورا کرده است. در حالی که این کارشان بهومعنای شادی در عاشوراست! و علاوه بر آن روزه این روز با روایات خود اهل تسنن منافات جدی دارد. و این یعنی طرفداری از بنی امیه! در شادی کردن در این روز!
ماهیت امثال ابن عربی و ملای رومی و عطار و سعدی و حافظ همین است: دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و طرفداری پنهانی یا آشکار از بنی امیه ملعون.
آهای بیسوادها... حوصله بحث باهاتونو ندارم. فعلا با دقت بخونید.
برچسب : نویسنده : aalthaghalain9 بازدید : 24