بسط معنای اسلام و ایمان... ایمان به الله ناشناخته چطور ممکن است؟

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
《الله》
التسلیم ۶۶ :
موضوع: 1- تفاوت ایمان و اسلام 2-خداوند قابل شناخت نیست. پس ایمان به خدا چطور ممکن است؟ 3- اشاره به ولایت 4- در طور سینا چه اتفاقی افتاد؟
ابتدا معنای ثلاثی مجرد: امن و امانه و آمِن و ...
حدیث جنود عقل و جهل: الامانة و ضدها الخیانة (در قرآن مجید: و تخونوا اماناتکم انفال/27) با توجه به معنای خیانة (و هو تغیر حاله إلى شر منها - کتاب العین و لسان العرب) می توان نتیجه گرفت که امانة ضد آن است یعنی حفظ یک چیز بر حال خود. چنان چه شخص امین و امانت دار هم به همین معنا به کار می رود.
امن ضد خوف هم است(کتاب العین و...) چنان که اباعبد الله الحسین علیه السلام هنگامی که از مدینه به سوی حرم امن الهی خارج می شد بنا به سنت حضرت موسی علیه السلام آیه خوف را خواند: 
فَسَارَ الْحُسَیْنُ ع إِلَى مَکَّةَ وَ هُوَ یَقْرَأُ فَخَرَجَ‏ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ‏ قالَ‏ رَبِ‏ نَجِّنِی‏ مِنَ‏ الْقَوْمِ‏ الظَّالِمِین‏ (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 35)
از آن جا که معانی لغوی از باب شرح الاسم هستند و حد تام نمی باشند، می توان نتیجه گرفت که نوعی ملازمه بین خوف و خیانت هست پس نوعی ملازمه در ضد آن ها هم خواهد بود. یعنی امن به معنای حفظ حالت و امن به معنای ضد خوف (طمانینه) با یکدیگر ملازمه دارند. و شاهد همین استعمال به معنای طمانینه در قرآن مجید هستیم: أَمَنَةً نُعاساً [آل عمران/ 154]
 حضرت موسی علیه السلام زمانی که خائف بود به سوی حجة الله (یعنی حضرت شعیب علیه السلام) رفت و ابا عبدالله الحسین علیه السلام زمانی که خائف بود به سوی حرم امن الهی ره سپار گردید. و می دانیم که خود حضرات باطن قبله هستند: و نحن‏ قبلة الله‏ (البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 52 ) پس همان طور که در تشریع، کعبه حرم امن (ضد خوف، ضد تغییر حال به سوی شر، یعنی طمانینه) است پس باطن کعبه که اهل بیت علیهم السلام هستند، ضد خوف و ضد تغییر حال به سوی شر هستند و طمانینه می آورند. پس ایمان به آنان نیز باید با همین معانی ملازمه داشته باشد. که ذیلا به آن اشاره ای می گردد.
حالا معنای ثلاثی مزید باب افعال ماده امن :
در حدیث جنود عقل و جهل: الایمان و ضده الکفر. پس ایمان در مقابل کفر نیز به کار می رود.
ایمان اگر بدون حرف جر باشد به معنای دادن «امنیت از خوف» به کسی خواهد بود:‌ آمَنْتُه‏ المتعدی فهو ضدُّ أَخَفْتُه. و فی التنزیل العزیز: وَ آمَنَهُمْ‏ مِنْ خَوْف‏ (لسان العرب) 
و گاهی هم با حرف جر لام یا باء استعمال می شود که به معنای تصدیق است.  و اتَّفق أَهلُ العلم من اللُّغَویّین و غیرهم أَن‏ الإِیمانَ‏ معناه التصدیق. (لسان العرب) محل شاهد: وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ‏ [الحدید/ 19]
استعمال ایمان با لام : برادران یوسف ع به حضرت یعقوب ع عرض کردند:‌ ُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقین‏ یعنی هر چند که ما صادق باشیم اما تو برای ما ایمان نداری یعنی ما را تصدیق نمی کنی! 
استعمال ایمان با باء: َ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی‏ ( مائده/12 )
فرق اسلام و ایمان تفاوت در ظاهر و باطن است : 
 قال الله تعالى: قالَتِ الْأَعْرابُ‏ آمَنَّا قُلْ لَمْ‏ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم (حجرات/14)
در حدیث از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که کمترین درجه ایمان توحید و نبوت و ولایت است. دو حدیث به عنوان محل شاهد ذکر می شود:
حدیث اول : «کمترین چیزى که شخص با آن مؤمن مى‏شود آن است که خداوند خود را به او بشناساند، و او به پروردگارى و یگانگى خداوند اقرار نماید، و پیامبرش را به او بشناساند و او به نبوّت و ابلاغ (رسالت او) اقرار نماید، و حجّت خود در زمین و شاهد بر خلقش را به او بشناساند و او به اطاعتش اقرار کند» ( أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 261 )
حدیث دوم: فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ- الْإِسْلَامُ‏ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ‏ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 24 و 25)
مشاهده کردیم که امام صادق علیه السلام، «اسلام» را 1- شهادت ظاهری به لا اله الا الله 2-محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) 3-انجام نماز و زکات و حج و روزه معرفی می کند. و «ایمان» را معرفت به این امور. 
و می دانیم که معرفت به این امور شناخت باطن آن هاست. و می دانیم که باطن نماز و زکات و حج و روزه، همانا ولایت است. پس معرفت به ولایت، مساوی با ایمان خواهد بود:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِ‏ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ تُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ وَ زَادَ فِیهَا عَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَةَ. (المحاسن، ج‏1، ص: 286)
با توجه به آیه و چند حدیث فوق ، اسلام ، فعل ظاهری است و ایمان، فعل باطنی و قلبی است. ایمان چیزی است که وارد قلب می شود. 
پس می توان نتیجه گرفت که اسلام چیزی است که با آن، ظاهر انسان یعنی خون انسان حفظ می گردد و ایمان چیزی است که باطن انسان (و امانت باطنی او یعنی ولایتش) حفظ می شود. از این روست که به فرموده قرآن مجید، امانت (یعنی ولایت امیر المومنین علیه السلام) به آسمان ها و زمین عرضه گردید و از پذیرفتنش ترسیدند اما چون انسان ظلوما جهولا بود، آن را پذیرفت. ‌(در احزاب/72)
چنان چه در تفسیر این آیه ، امانت به معنای ولایت امیر المومنین علی علیه السلام تفسیر گردیده است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى‏ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ‏ وَ الْجِبالِ‏ فَأَبَیْنَ‏ أَنْ‏ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ‏ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ‏ إِنَّهُ‏ کانَ‏ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ هِیَ وَلَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع. ( الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 413 ) 
پس از آن جا که ایمان فعل قلب است می توان نتیجه گرفت که قبول ولایت امیر المومنین علی علیه السلام با مجموع موارد زیر ملازمه خواهد داشت:
1- تصدیق
2- امن ضد خوف
3- امن ضد تغییر حال به وضعیت شر
4- طمانینه
به خاطر وجود همین امنیت و امانت است که مومن (یعنی معتقدین به ولایت) در قیامت دچار حزن و خوف نخواهد شد اما دیگران حتی زمین و آسمان ها دچار حزن و ترس شدید و لرزش و زلزله های شدید خواهند گردید چون حاضر نشدند ولایت را حمل کنند.
محل شاهد: امام صادق علیه السلام از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کند که امام علی علیه السلام بابی است که هر که داخلش گردد، ایمن گردد:
فَإِنَّ عَلِیّاً بَابٌ‏ مَنْ‏ دَخَلَهُ‏ کانَ‏ آمِناً [مُؤْمِناً] وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِرا ) تفسیر فرات الکوفی، ص: 80 )
پس تا حالا نتیجه گرفتیم که ایمان همراه است با تصدیق به ولایت حضرت امیر المومنین علی علیه السلام و اگر کمتر از آن باشد، کفر خواهد بود. و این ولایت، امنیت از عذاب و امنیت از ترس می آورد و آرام کننده و اطمینان بخش است.
تکمیل و توضیح تمام بحث فوق را در سوال و جواب زیر آوردیم:
سوال و جوابی بسیار مهم: معنای « ایمان به خدا »
نکته : در مطالب زیر، اصل موضوع این است که خداوند قابل شناخت نیست (اعتقاد ما همین است)
سوال: خداوند متعال قابل شناخت نیست و از سویی می دانیم که ایمان بدون معرفت ممکن نیست. 
پس چطور می توان به خدایی که قابل شناخت نیست ایمان آورد و او را تصدیق کرد؟! ایمان بدون معرفت چطور ممکن است؟ آیا همان طور که برخی از فلاسفه غربی می گویند، ایمان مانند شیرجه زدن به استخری در شبی تاریک است بی آن که بدانیم در استخر آبی هست یا نه؟ آیا همان طور که مسیحیت قرون وسطایی می گوید ایمان به خدا باید بدون تعقل صورت گیرد؟ (مسیحیت در قرون وسطی معتقد بود که در ایمان به خدا ، عقل راه ندارد اما می توان در سایر مسائل تعقل نمود. ولی در قرن هجدهم جنبشی از مسیحیت پدید آمد که خداباوری عقلانی نام داشت) 
خلاصه سوال:‌ عقیده ما این است که خدا را نمی توان شناخت. پس  سوال مطرح می شود که ایمان به خدا آیا باید بدون تعقل صورت گیرد؟
پاسخ: ما سوال را به این شکل تحویل می کنیم که «ایمان به خدا یعنی چه؟»  و «چطور ممکن است به خدایی که قابل شناخت نیست، ایمان آورد؟»
پاسخ این است که خداوند قابل شناخت نیست. بلکه شناخت خداوند همانا شناخت امام است. و با شناخت امام و ایمان به اوست که انسان ، مومن به خدا می شود. پس کسی که امام شناس نباشد،‌ ایمان به امام نخواهد داشت و کسی که ایمان به امام نداشته باشد، ایمان به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد داشت و کسی که ایمان به رسول الله ص نداشته باشد، ایمان به خدا ندارد. و چنین کسی گر چه در ظاهر، مسلمان باشد و خون و جانش حفظ گردد اما در باطن مومن نبوده و در روزی که سرائر و بواطن آشکار گردد، باطنش امنیت نخواهد داشت و دچار عذاب خواهد گردید:
محل شاهد: دو حدیث:
حدیث اول: معرفت خدا ، معرفت امام است :
سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ.
اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمود: ای مردم! همانا خداوند جلیل الذکر بندگانش را نیافرید مگر برای این که او را بشناسند، پس وقتی او را بشناسند عبادتش کنند. و وقتی عبادتش کنند با عبادت او از عبادت غیر او بی نیاز می گردند. مردی از حضرت پرسید پدر و مادرم فدای تو باد، معرفت خدا چیست؟ فرمود: معرفت مردم هر زمانی امام واجب الاطاعه شان را. (علل الشرائع، ج‏1، ص: 9)

حدیث دوم: شرط مهم لا اله الا الله ، ولایت است: 
سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.  (التوحید (للصدوق)، ص: 25)
در حدیث فوق،‌ بازگشت نمودیم به معنای امن و ایمن شدن از عذاب! و امام می فرماید لا اله الا الله بدون شروطش که مهمترین آن شروط، ولایت است، انسان را از عذاب الهی ایمن نمی گرداند.
پس معنای ایمان و اسلام در آخرین حدیث، معنا گردید.
نکته پایانی این که: انسان در شناخت ولایت نیز متحیر می ماند. یعنی گرچه شناخت الله، شناخت امام زمان عج است اما شناخت امام زمان عج نیز به معنای احاطه بر آن حضرت نیست. و همان طور که خداوند قابل شناخت و احاطه علمی نیست ،‌امام زمان عج نیز قابل احاطه علمی نیست ولی می توان در مقامات آن حضرات که صفات و اسمای حسنای الهی هستند، غرق گردید بلکه فانی در آن اسم ها شد. (اسم یعنی علامت و داغ که روی نفرات شتر و قربانی هنگام بردن به قربان گاه -حج- زده می شود... پس اسم یعنی علامت و داغ روی یک چیز تا صاحبش را نشان دهد... ائمه علیهم السلام اسم های حسنای الهی اند یعنی فقط بر الله دلالت میکنند نه این که خودشان ذات الله باشند؛ زیرا هر اسمی غیر از مسمّا است. پس ائمه معصومین علیهم السلام، اسمای حسنای الهی و بندگان اویند. بلکه باید گفت که اسم اعظم خداوند متعالند.)
نتیجه بسیار بسیار مهم دیگر که خلاصه تمام مقالات گذشته و نقدی  مهم بر تمام فلسفه وحدت وجودیون است:
حضرت موسی علیه السلام در طور سیناء درختی را مشاهده کرد که اطرافش را آتش گرفته بود بی آن که آن را بسوزاند. آتش گفت: اننی انا الله لا اله الا انا یعنی من الله هستم خدایی جز من نیست. (طه/۱۴) و حضرت علی علیه السلام در روایتی نورانی می فرماید: انا شجره تخرج فی طور سینین (عوالم العلوم و کتاب فضائل ابن شاذان) و در کتاب مشارق می فرماید انا النار...
یعنی آن کسی که گفت لا اله الا انا... آن حضرت بود. 
عده ای از این آیه و حدیث نتیجه هایی گرفته و قائل به وحدت وجود شده اند و به بی راهه رفته اند. اما ما قائلیم با این که آن درخت و آتش شخص وجود  نورانی امام علی علیه السلام بود، با این حال دلالتی بر وحدت وجود ندارد و دلالتی بر فتا در ذات خداوند ندارد. 
بله او امام علی علیه السلام بود و چرا چنین نباشد؟ زمانی که یک درخت چنین سخنی لا اله الا انا را می گوید چرا مولا نتواند بگوید؟ او که اسم اعظم خداست و الله هم یکی از اسمای حسناست و اهل بیت ع تمامی اسمهای خداوند هستند: کیف شارکتموه فی اسمائه الحسنی فتسمیتم بجمیعها (توحید صدوق باب ۲۹ حدیث ۲)
نکته مهمی که باید بدانیم این است که اسم غیر از مسما است و مولا اسم الله است: بسم الله الرحمن الرحیم. نه این که با ذات الله یکی شود و فانی در ذات گردد. بلکه سخن لا اله الا انا مانند این است که مولا برای موسی علیه السلام قرآن بخواند. و موسی ع در آن جا کلیم الله شد و بی پرده با الله سخن گفت... الله یک اسم است یک داغ و علامت برای ذات الله است و آن همان ولایت است. و الا ذات الله قابل شناخت نیست. از این روست که موسی کلیم الله شد و فانی در اسم اعظم گردید و چهار حرف از حروف اعظم به او عطا شد و آن جا شیعه گردید و فارغ از زمان شد و انبساط نسبی در زمان یافت (اما زمان قیامت و ساعه بر او نیز مخفی ماند: ان الساعه آتیه اکاد اخفیها) و همچون آصف برخیا با استفاده از حروف  اعظم طی زمان و زمین کرد و به نوح و آدم و ابراهیم ع سر زد و از خاتم الانبیاء مطلع گردید. و ده فرمان را دریافت کرد. ( والله اعلم)
ارتباط اسم الله (یعنی مولا علی علیه السلام) با ذات الله مانند ارتباط روح و حسم و نیز ارتباط ال و صمد در عبارت 《الصمد》 است که ال ادغام می گردد و خوانده نمی شود اما در کتابت ظاهر می گردد. 
امام صادق علیه السلام در تفسیر الصمد می فرماید:
سَأَلُوهُ عَنِ الصَّمَدِ فَقَالَ تَفْسِیرُهُ فِیهِ الصَّمَدُ خَمْسَةُ أَحْرُفٍ فَالْأَلِفُ دَلِیلٌ عَلَى إِنِّیَّتِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ «1» وَ ذَلِکَ تَنْبِیهٌ وَ إِشَارَةٌ إِلَى الْغَائِبِ عَنْ دَرْکِ الْحَوَاسِّ وَ اللَّامُ دَلِیلٌ عَلَى إِلَهِیَّتِهِ بِأَنَّهُ هُوَ اللَّهُ وَ الْأَلِفُ وَ اللَّامُ مُدْغَمَانِ لَا یَظْهَرَانِ عَلَى اللِّسَانِ «2» وَ لَا یَقَعَانِ فِی السَّمْعِ وَ یَظْهَرَانِ فِی الْکِتَابَةِ دَلِیلَانِ عَلَى أَنَّ إِلَهِیَّتَهُ بِلُطْفِهِ خَافِیَةٌ لَا تُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا تَقَعُ فِی لِسَانِ وَاصِفٍ وَ لَا أُذُنِ سَامِعٍ لِأَنَّ تَفْسِیرَ الْإِلَهِ هُوَ الَّذِی أَلِهَ الْخَلْقُ عَنْ دَرْکِ مَاهِیَّتِهِ وَ کَیْفِیَّتِهِ بِحِسٍّ أَوْ بِوَهْمٍ لَا بَلْ هُوَ مُبْدِعُ الْأَوْهَامِ وَ خَالِقُ الْحَوَاسِّ وَ إِنَّمَا یَظْهَرُ ذَلِکَ عِنْدَ الْکِتَابَةِ دَلِیلٌ عَلَى أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَظْهَرَ رُبُوبِیَّتَهُ فِی إِبْدَاعِ الْخَلْقِ وَ تَرْکِیبِ أَرْوَاحِهِمُ اللَّطِیفَةِ فِی أَجْسَادِهِمُ الْکَثِیفَةِ فَإِذَا نَظَرَ عَبْدٌ إِلَى نَفْسِهِ لَمْ یَرَ رُوحَهُ کَمَا أَنَّ لَامَ الصَّمَدِ لَا تَتَبَیَّنُ وَ لَا تَدْخُلُ فِی حَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِّ الْخَمْسِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَى الْکِتَابَةِ ظَهَرَ لَهُ مَا خَفِیَ وَ لَطُفَ فَمَتَى تَفَکَّرَ الْعَبْدُ فِی مَاهِیَّةِ الْبَارِئِ وَ کَیْفِیَّتِهِ أَلِهَ فِیهِ وَ تَحَیَّرَ وَ لَمْ تُحِطْ فِکْرَتُهُ بِشَیْ‏ءٍ یَتَصَوَّرُ لَهُ لِأَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُ الصُّوَرِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَى خَلْقِهِ ثَبَتَ لَهُ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُمْ وَ مُرَکِّبُ أَرْوَاحِهِمْ فِی أَجْسَادِهِمْ (توحید شیخ صدوق باب ۴ تفسیر سوره توحید)
خلاصه این که : ایمان به الله و رسول الله یعنی شناخت ولایت امیر المومنین. و شناخت امیر المومنین برای ما میسر نیست جز با شناخت امام زمان عج. به همین سبب است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود یا علی انت اصل الدین...
به همین سبب است که دین خدا با ولایت کامل می شود و نعمتش با ولایت تمام می گردد.
اما با تمام این اوصاف ما ماموریم که امام علی علیه السلام را برتر از رسول خدا ص ندانیم بلکه علی ع جان رسول الله ص بود(آیه مباهله)
پس لعنت بر عمر و ابوبکر و عثمان و عایشه و دشمنان مولا علی علیه السلام. لعنت بر سفیانی و دجال.
سلام بر حضرت صاحب الزمان عج و لعنت بر دشمنانش.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیر- خان قلی زاده
14/12/95
الثقلین-مسائل توحیدی...
ما را در سایت الثقلین-مسائل توحیدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aalthaghalain9 بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 19:54