تلخیص مقالات التسلیم. اختتام

 میخواهم چیزی ننویسم میبینم نمیشود که مقالات التسلیم  را خلاصه نکنم...

خنده ام‌میگیرد به آن فیلسوفی که برهان مینویسد تا ثابت کند که همه چیز در خداست!!! مگر غیر خدایی وجود دارد؟ اصلا مایی نیستیم. 

تمام‌ تلاش این سلسه مقالات این بود که شرک را از خودم بزدایم و مطالبی بنویسم که اولا تبادل نظر باشد و ثانیا یادم بماند کدام مسیر را آمده ام. و قصد مسیر نشان دادن به کسی نداشتم...

خلاصه مطالب همان است که در آیات ابتدایی سوره حدید و سوره توحید بیان شده است...

هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن...

اگر عین آیه را بدون تاویل معنا کنم کافر شوم؟ خب ظاهر و باطن خداست. اصلا منی نیست‌. هر چه هست اوست! حقیقت وجود تویی... هر چه هست تویی عزیز دل ما. ظاهر و باطن تویی... ظاهر و باطن اسم توست... اسم تو  واقع بر توست... حق توییی... هر جا تویی علی ع آن جاست... هر جا علی ع باشد آن جا تویی...

قسم‌ به تو... قسم به تو... جز تویی وجود ندارد... منی وجود ندارم که بخواهم با تو یکی شوم... علی ع هم بنده توست... آن قدر به تو نزدیک است که الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح...

عزیز دل ما... من که هستم که بخواهم درباره تو بنویسم... خاک بر سر من. سجده بر خاک میکنم و پیشانی ام را به علامت ذلت بر درگاه تو میسایم... در مقابل باب السجود... در مقابل علی علیه السلام... الله اکبر‌... خدای خوبم! تو بالاتر از این هایی... تو میدانی که کوچکتر از آن هستم که در مقام بنده ات علی علیه السلام غلو کنم... اصلا من خاک بر سر، که ام که نام بنده ات علی علیه السلام را بر زبان بیاورم... چه رسد به این که تو را خطاب کنم؟! عزیز دل من...

توفیقم ده که از قرآن مجیدت تبعیت محض بی چون و چرا کنم و از علی علیه السلام اطاعت نمایم...

خدای من ای که شبیهی نداری...  ای که اجازه بردن اسم های زیبایت را عطا فرمودی... هر چه هست تویی و تویی و تویی

ای ظاهر و باطن ای اول و آخر...

یا هو یا من لا هو الا هو... ای ناشناخته... حتی وقتی از تو میترسم دوستت دارم. دوستت دارم.  سلام.